تقدیم به مــرضیه عـــزیزم
مذهبی
 
 
برچسب:, :: 19:28 ::  نويسنده : آیت

اردیبهشتی عاشق که میشود ...

تمام میشود ...

زمین زیر پای احساسش میلرزد ...

با چشمهایش برایت غزل میخواند ...

با دستهایش دنیا را پیش رویت می آورد ...

و با قلبش آسمان را زیر پایت فرش خواهد کرد ...

پس آزارش نده ...

که اگر تمامش ، تمام شود ، آرام میرود ...

آن وقت تو میمانی و یک مشت رویای خام ...

که حتی کوچکترینش ، به واقعیت تبدیل نخواهد شد ...



برچسب:, :: 19:25 ::  نويسنده : آیت
 

1- خداوند از تو نخواهد پرسید پوست تو به چه رنگ بود
بلکه از تو خواهد پرسید که چگونه انسانی بودی؟

2- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباس‌هایی در کمد داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟

3- خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوش آمد گفتی؟

4- خداوند از تو نخواهد پرسید در چه منطقه ای زندگی می‌کردی
بلکه از تو خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی؟

5- خداوند از تو نخواهد پرسید چه تعداد دوست داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید برای چندنفر دوست و رفیق بودی؟

6- خداوند از تو نخواهد پرسید میزان درآمد تو چقدر بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا فقیری را دستگیری نمودی؟

7- خداوند از تو نخواهد پرسید عنوان و مقام شغلی تو چه بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا سزاوار آن بودی وآن را به بهترین نحو انجام دادی؟

8- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه اتومبیلی سوار می‌شدی
بلکه از تو خواهد پرسید که چندنفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصد رساندی؟

9- خداوند از تو نخواهد پرسید چرا این قدر طول کشید تا به جست و جوی رستگاری بپردازی
بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه های جهنم، به عمارت بهشتی خود خواهد برد.

10- خداوند از تو نخواهد پرسید که چرا این مطلب را برای دوستانت نخواندی
بلکه خواهد پرسید آیا از خواندن آن برای دیگران در وجدان خود احساس شرمندگی می‌کردی؟



برچسب:, :: 19:20 ::  نويسنده : آیت

کودکی زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن و

یک چکاوک در مرغزار نغمه سر داد. کودک نشنید

او فریاد کشید: خدایا! با من حرف بزن صدای رعد و برق آمد

اما کودک گوش نکرد

او به دور و برش نگاه کرد و گفت خدایا!

بگذار تو را ببینم ستاره ای درخشید

اما کودک ندید

او فریاد کشید خدایا!

معجزه کن نوزادی چشم به جهان گشود

اما کودک نفهمید

او از سر ناامیدی گریه سر داد و گفت:

خدایا به من دست بزن

بگذار بدانم کجایی.

خدا پایین آمد و بر سر کودک دست كشید

اما کودک دنبال یک پروانه کرد

او هیچ درنیافت و از آنجا دور شد...



برچسب:, :: 19:16 ::  نويسنده : آیت

خوب به حرفام گوش کنین:
همه میتونن عشقشون و بکشن۰۰
بعضیا بایه نگاه اینکارو میکنن
بعضیا باحرف های تلخ و تندشون
ترسوها با یه بوسه عزیزشون و میکشن
شجاها با یه ضربه ی شمشیر
بعضیا عزیزشون و در حین جوانی میکشن
بعضیا وقتی که پیرشن این کارو میکنن
بعضیا با دستای الوده به شهوت
بعضیا بادستای طلایی
ولی اونی که شرف داره باچاقو عزیزشو می کشه
چون کسی که با چاقو کشته میشه تنش زود سرد میشه...
عشق بعضیا رو به زمین میزنه
و بعضی رو به اوج میرسونه
بعضیارو میفروشه و بعضی دیگرو میخره
بعضیا وقت کشتن اشک میریزن
بعضیا کشتن براشون هیچ سخت نیست هرکسی میتونه عزیزشو بکشه
ولی به اینا نیست چون هرکسی که فکر کنی مرده میتونه نمرده باشه...



 

1- خداوند از تو نخواهد پرسید پوست تو به چه رنگ بود
بلکه از تو خواهد پرسید که چگونه انسانی بودی؟

2- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباس‌هایی در کمد داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟

3- خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوش آمد گفتی؟

4- خداوند از تو نخواهد پرسید در چه منطقه ای زندگی می‌کردی
بلکه از تو خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی؟

5- خداوند از تو نخواهد پرسید چه تعداد دوست داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید برای چندنفر دوست و رفیق بودی؟

6- خداوند از تو نخواهد پرسید میزان درآمد تو چقدر بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا فقیری را دستگیری نمودی؟

7- خداوند از تو نخواهد پرسید عنوان و مقام شغلی تو چه بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا سزاوار آن بودی وآن را به بهترین نحو انجام دادی؟

8- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه اتومبیلی سوار می‌شدی
بلکه از تو خواهد پرسید که چندنفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصد رساندی؟

9- خداوند از تو نخواهد پرسید چرا این قدر طول کشید تا به جست و جوی رستگاری بپردازی
بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه های جهنم، به عمارت بهشتی خود خواهد برد.

10- خداوند از تو نخواهد پرسید که چرا این مطلب را برای دوستانت نخواندی
بلکه خواهد پرسید آیا از خواندن آن برای دیگران در وجدان خود احساس شرمندگی می‌کردی؟



برچسب:, :: 19:13 ::  نويسنده : آیت

کودکی زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن و

یک چکاوک در مرغزار نغمه سر داد. کودک نشنید

او فریاد کشید: خدایا! با من حرف بزن صدای رعد و برق آمد

اما کودک گوش نکرد

او به دور و برش نگاه کرد و گفت خدایا!

بگذار تو را ببینم ستاره ای درخشید

اما کودک ندید

او فریاد کشید خدایا!

معجزه کن نوزادی چشم به جهان گشود

اما کودک نفهمید

او از سر ناامیدی گریه سر داد و گفت:

خدایا به من دست بزن

بگذار بدانم کجایی.

خدا پایین آمد و بر سر کودک دست كشید

اما کودک دنبال یک پروانه کرد

او هیچ درنیافت و از آنجا دور شد...



درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سلام و آدرس m-f20.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 2
بازدید کل : 4929
تعداد مطالب : 59
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



كد ماوس