تقدیم به مــرضیه عـــزیزم مذهبی |
|||
برچسب:, :: 20:3 :: نويسنده : آیت
ممکن است گاهی گریه کنم ولی هیچگاه در تنهایی گریه نمیکنم خداوند اینجاست اشکهای مرا پاک می کند...چون... قلب من خانه ی خداست ممکن است گاهی بیفتم و بلغزم اما هرگز در سقوط تنها نمی مانم خداوند هست و مرا بلند می کند... چون... قلب من خانه ی خداست شاید گاهی رنج بکشم اما هرگز در این رنج کشیدن تنها نمی مانم پروردگار مرا از رنجها رها می کند...چون... قلب من خانه ی خداست خوشحالم برای اینکه میدانم هرگز تنها نیستم خداوند همواره با من است...چون... قلب من خانه ی خداست...
محل رخداد این زیبایی، شهر توریستی اسکاگن؛ شمالی ترین شهر دانمارک است جایی که دریای بالتیک و دریای شمالی بهم می پیوندند. دو دریای مختلف با هم یکی نمی شوند و بنابراین این راستا بوجود می آید. و این همان چیزی است که در قرآن آمده است: سوره مبارکه الرحمن مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ (۱۹) بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ (۲۰) فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (۲۱)
۲۰) اما میان آن دو حد فاصلی است که به هم تجاوز نمی کنند. ۲۱) پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار می کنید؟
سلام مرضیه خوبم بخاطر اومدنت ازت ممنونم ، توی شرایط خیلی بدی بودم ، داشتم میمردم ، وقتی گفتی کجایی انگار چراغی توی دلم روشن شد و تو رو خیلی به خودم نزدیک دیدم و بعدشم که گفتی بیا بیرون باورم نمیشد ، زود پریدم بیرون و حول حولکی داشتم دنبالت میگشتم اما شاید ظاهرم اینو نشون نمیداد ، بعدش تو رو روبروم دیدم و خیالم راحت شد ، حالا داشتم به این فکر میکردم که چه جمله ای بهت بگم که تو هم دیگه ناراحت نباشی و آروم شی ... و بعدش که باهم صحبت کردیم و بهت گفتم .... اینو بدون که خیلی دوست دارم و تحمل ندیدنت رو ندارم .
برچسب:, :: 17:24 :: نويسنده : آیت
تو می خندی ... حواست نیست ... من آروم می میرم منو پوک می زنی آروم تنم می لرزه و می ری ... حواست نیست تو می خندی برچسب:, :: 17:17 :: نويسنده : آیت
عشقـــــ منـــ از فريبــــ انسانـــها دلگـير نشو، اينان روے زميني زندگيــــــ ميکنند
کی اشکات و پاک می کنه شبا که غصه داری؟
♥♥♥♥♥♥♥مـــ❤ــــرضیه♥♥♥♥♥♥♥ خدایا ... این روزها عجیب دلم برای حرف زدن با تو تنگ شده آرزویی در دل دارم و دستانم خالیست و زبانی پر ز دعا دارم به دریای لطف و رحمت تو امیدوارم و به سخاوتمندی تو ایمان کامل دارم پس یا دلم را از این آرزو خالی کن یا دستانم را پر کن برچسب:, :: 17:14 :: نويسنده : آیت
رو به تو سُجده میکنم دری به کعبه باز نیست
♥♥♥♥♥♥♥مـــ❤ــــرضیه♥♥♥♥♥♥♥ برچسب:, :: 17:12 :: نويسنده : آیت
برام هیچ حسی شبیه تو نیست ! کنار تو درگیر آرامشم همین از تمام جهان کافیه .. همین که کنارت نفس میکشم برام هیچ حسی شبیه تو نیست تو پایان هر جستجوی منی تماشای تو عین آرامشه .. تو زیباترین آرزوی منی منو از این عذاب رها نمیکنی کنارمی به من نگاه نمیکنی تمام قلب تو به من نمیرسه همینکه فکرمی برای من بسه از این عادت با تو بودن هنوز ببین لحظه لحظم کنارت خوشه همین عادت با تو بودن یه روز اگه بی تو باشم منو میکشه یه وقتایی انقدر حالم بده که میپرسم از هر کسی حالتو یه روزایی حس میکنم پشت من همه شهر میگرده دنبال تو مرضیه جان دلم برات تنگ شده... قطره دلش دریا می خواست خیلی وقت بود که به خدا گفته بود. هر بار خدا می گفت:از قطره تا دریا راهی ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری.هر قطره را لیاقت دریا نیست. قطره عبور کرد وگذشت.قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد.قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت.و هر بار چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت. تا روزی که خدا گفت:امروز روز توست. روز دریا شدن . خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید . طعم دریا شدن را. اما... روزی قطره به خدا گفت:از دریا بزرگتر هم هست؟ خدا گفت: هست. قطره گفت:پس من ان را میخواهم.بزرگترین را.بی نهایت را. خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت:این جا بی نهایت است. آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه ی عشقش را تو ی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی قطره از چشم عاشق چکید خدا گفت: حالا تو بی نهایتی زیرا که عکس من در اشک عاشق است...
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||
|